تحلیل رفتار مصرف کنندگان
شناخت دقیق مصرف کنندگان و پیش بینی رفتار آنان، کاری بسیار پیچیده، ظریف و از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است. شبیه سازی رفتار مصرف کنندگان می بایست نه از جنس تفسیر بلکه همانند رفتار واقعی، از جنس واقعیت باشد. اساس اثربخشی تحقیقات رفتار مصرف کننده نیز “ابتکار” در به خدمت گیری تمامی ابزار ها و روش های تحقیقاتی است. به منظور پوشش وجوه متعدد رفتار مصرف کننده و مطالعه فرآیند های دخیل در تصمیم گیری، خرید، به کار گیری و کنار گذاشتن محصولات و خدمات از سوی مصرف کنندگان، آوین چرخه رفتار مصرف کنندگان را تجسمی واقعی می بخشد.
رفتار مصرف کننده، ریشه در ویژگی های ذاتی، آموخته ها، نیاز ها و ارزش های هر فرد و تحت تاثیر فرهنگ خانوادگی، جامعه، گروه های مرجع و بی شمار عنصر دیگر قرار دارد. بر اساس همین مبانی و به دلیل اهمیت حیاتی شناخت رفتار مصرف کنندگان، راینیک معماری سه بعدی خود را مبتنی بر ویژگی های خاص مصرف کنندگان ایرانی پایه گذاری نموده است. ما با استفاده از رویکرد ده اختصاصی راینیک و به کار گیری سرآمد ترین ابزار ها و روش های تحقیقاتی، فرآیند رفتار مصرف کننده را در سه بعد اساسی مورد پژوهش قرار می دهیم. برآیند تأثیرات این سه بعد در ارتباطاتی پیچیده با یکدیگر، رفتار مصرف کننده را تعیین و به افکار، تصمیمات و کنش های او جهت می بخشند.
یکی از مباحث مهم در تحلیل عملکرد مصرف کننده، درک چگونگی تصمیم گیری مصرف کنندگان است که همواره مورد توجه پژوهشگران، بازاریان و مدیران صنعتی قرار داشته است. پس از نا امیدی از روش های سنتی، روش های نوین و ترکیبی از قبیل بازاریابی عصبی توسعه یافته اند. بازاریابی عصبی حاصل ادغام دو رشته علمي علوم اعصاب و بازاریابی است و به مطالعه و بررسی پاسخ مؤثر حسی، شناختی و عاطفی محرک های بازاریابی مصرف کنندگان می پردازد. به طور کلی، بازاریابی عصبی با استفاده از اسکن مغز، بازاریابان را از آخرین پیشرفت هایی که در فرآیندهای ذهنی در حین تصمیم گیری های خرید مصرف کنندگان رخ می دهد، آگاه می سازد.
در حقیقت، این شاخه جدید علم بازاریابی بر اساس تکنیک های نوين رشته علوم اعصاب بنا شده است و رفتار مصرف کننده را با علوم اعصاب ارتباط می دهد. هدف از به کارگیری علم بازاریابی عصبی، شناسایی و درک بهتر مکانیسم های مغزی مصرف كننده در راستای افزایش کارآیی تجاری سازمان است.
بازاریابان عصبی با استفاده از فناوری هایی مانند تصویربرداری با تشدید مغناطیسی و روش های ردیابی چشم به اندازه گیری تغییرات در فعالیت مغز می پردازند. این تحقیقات به درک بهتر چگونگی تصمیم گیری مصرف کنندگان و این که چه بخشی از مغز در تصمیم گیری آن ها دخالت دارد، کمک می کند.
مفهوم بازاریابی عصبی نخستین بار توسط روانشناسان دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۹۰ به وجود آمد. تکنولوژی مدل بازاریابی عصبی بر پایه این مبنا شکل گرفته است که بخش عمده ای از تفکر و احساسات انسانی (بیش از ۹۰%)، در منطقه ناخودآگاه مغز روی می دهد که پایین تر از سطح هوشياري انسان است. از این رو، یادگیری فرآیندهای مؤثر در قسمت ناخودآگاه مغز همواره مورد توجه بازاریان بوده است.
شرکت ها برای مشخص کردن مصرف کننده های ایده آل خود و همچنین برای بهبود و توسعه استراتژی های بازاریابی، تصمیم گیری درباره بسته بندی محصولات، تبلیغات، کانال توزیع و قیمت گذاری به اطلاعات جمعیت شناسی نیاز دارند. جمعیت شناسی در بازاریابی به مطالعه آماری شرکت ها، کسب و کارها، مشتریان و مصرف کنندگان می پردازد. بیشتر شرکت ها از این علم برای شناسایی ویژگی های آماری و شخصی مصرف کنندگان و همچنین تفاوت این ویژگی ها استفاده می کنند. همچنین، بررسی اثر درآمد، سن، جنسیت، وضعیت تاهل و … بر مصرف نیز در این مقوله جای می گیرد. علاوه بر این ها، این علم آماری در مشخص ساختن اندازه کسب و کارها و فهم تفاوت های بین شرکت های بزرگ، متوسط و کوچک نیز می تواند به کمک بازاریابان و استراتژیست ها بشتابد.
راهکارهای راینیک الهام گرفته از جدید ترین نسل بازاریابی و فراتر از مرز های بازاریابی محصول گرا و یا مشتری گرا تدوین می شوند. راینیک به منظور استخراج برترین شیوه های متناسب با نیاز کسب وکارهای مختلف و مد نظر، رویکردی منعطف و کاملا علمی و عملیاتی را برگزیده است. این رویکرد نشأت گرفته از ماهیت بین رشته ایِ علم شناخت رفتار مصرف کننده و تکنیکهای اجرایی است. از این رو راینیک در همکاری با متخصصین رشته های علمی گوناگون و حرکت در مرز دانش این علوم، تلاش دارد شیوه ای نوین و منحصر بفرد را برای نتیجه بخش بودن به مشتریان خود ارائه نماید.
اشتراک این فهرست